عزیز مامان من و علی جون هر دومون دهه 60 هستیم
این ها بازی های که با وسیله ای به اسم آتاری بازی میکردیم
دلم میخواست این جا عکس های از خاطرات کودکیم را بزارم که بدونی من وعلی جون بادیدن این عکس ها تنها لبخندی روی لبامون نقش می بنده با دین عکس ها انگار می رم توی یک دنیا دیگه دنیای کودکیای
این ها بازی های که با وسیله ای به اسم آتاری بازی میکردیم
عاشق این بازی هابودم
کارتن های مورد علاقه ام
دوقلو های افسانه ای همیشه میگم اگه خدا بهم دوقلو داد بهشون میگم دوقلو های افسانه ای
خوراکی های خوشمزه مون
از این بستی ها هم تو خونه درست میکردیم
خاطرات مدرسه یادم اگر از این دفتر های غیر فانتیزی می گرفتیم کارت صد آفرین بهمون می دادند
کتاب ها ی مدرسه و کار در خانه که بهش میگفتیم مشق شب
نمی دونم چرا نیمکت های مدرسه بیشتر این شکلی بود
عزیز مامان این عکس ها گوشه ای از خاطرات بچه گیم هست.
عزیزم دلم میخواهد تو بیای دوباره باهم کودکی کنیم.
عزیزکم بهت قول میدهم و تمام تلاشم را میکنم تا بتونم برای شما هم دوران کودکی و نوجوانی خوبی را رقم بزنم